آینده کسبوکار و رقابت جدی بین مرکز خرید و فروشگاه آنلاین
میخواهید یک گوشی موبایل بخرید. طبیعتا قبل از هر کاری گوگل را باز میکنید و در مورد گزینههای مختلف جستجو میکنید. شاید چند ویدیوی نقد و بررسی بخوانید و به نظر کاربرانی که از یک گوشی بهخصوص استفاده کردهاند توجه کنید. درنهایت دو گزینه دارید. کلید خرید در فروشگاه آنلاین را فشار دهید، یا به یک مرکز خرید بروید و کالای موردنظر خود را تهیه کنید. برای انتخاب گزینه اول باید کمی ریسک کنید. در مواردی دارید کالایی را میخرید که هرگز آن را لمس نکردهاید. برای گزینه دوم باید وقت و انرژی بگذارید. انتخاب با شما است: مرکز خرید یا فروشگاه آنلاین؟
این مقاله قصد ندارد به شما بگوید از کدام خرید کنید. بلکه میخواهیم به دو کسبوکار نگاهی دقیقتر بیندازیم. آیا مرکز خریدها در ایران هم بهسوی مرگ میروند؟ آیا باید دیر یا زود جای خود را به فروشگاههای دیجیتال بدهند؟ آیا افتتاح یک مال در قرن بیستویک کار اشتباهی است؟ آیا آینده تماما از آن فروشگاههای دیجیتال خواهد بود؟
پرده اول: مهاجرت به دنیای آنلاین
شاید بتوانیم بگوییم آمازون از معروفترین و بزرگترین فروشگاههای آنلاین در جهان است. البته نباید پسرعموی چینیاش یعنی علیبابا را از قلم بیندازیم. این شرکتها با سرعتی سرسامآور رشد کردند و وسوسه تاسیس فروشگاه آنلاین را به دل کارآفرینان کشورهای مختلف انداختند.
حالا در کشورهای پیشرفته، همراه با رشد شرکتهایی مثل ایبی (Ebay) و آمازون، مرکز خریدها دارند از رونق میافتند. در این شرایط افتتاح یک مرکز خرید توجیه اقتصادی ندارد.
اما تمامی این شرکتها از بازار ایران محروم هستند و همین موضوع فرصتی طلایی برای کسبوکارهای ایرانی بهوجود میآورد. بااینحال هنوز آنطور که بایدوشاید، شرکتهای ایرانی نتوانستهاند به رقیبی جدی برای مرکز خریدها تبدیل شوند.
دو احتمال وجود دارد. یا مشکل از شرکتهای ایرانی است. یا شرایط فرهنگی و اقتصادی ایران هنوز پذیرای جایگزینی کامل مراکز خرید با فروشگاههای آنلاین نیست.
مرکز خرید بهعنوان یک سرگرمی
خرید کردن یک سرگرمی است. در بازار میچرخید. یک آبمیوه سفارش میدهید و به ویترین مغازهها نگاه میکنید. میتوانید مدلهای مختلف را از نزدیک ببینید و بین آنها انتخاب کنید. بعدازآنکه خرید کردید شاید شام را هم بیرون میل کنید. اگر آنلاین خرید میکردید این تفریح از دست میرفت. در مقابل وقت و هزینه کمتری را تلف میکردید.
به همین دلیل مالها و مراکز خرید سعی میکنند محیط را برای شما مفرح کنند. در بعضی از این فروشگاهها سینما و شهربازی وجود دارد. کافه، آبمیوهفروشی و رستوران هم از جاذبههای دیگر آنها است. شاید فقط برای دیدن فیلم به یک مرکز خرید بروید و در زمان بازگشت یک تیشرت هم بخرید.
تفریح و سرگرمی یک مزیت بزرگ برای مرکز خریدهای سنتی است. پس نکته مهم در افتتاح یک مرکز خرید، حداکثر کردن لذت و سرگرمی برای مشتری است.
اگر میخواهید از فروشگاه فیزیکی خود دفاع کنید، فراموش نکنید که مشتری میتوانست آنلاین خرید کند. لازم است برای او وقت بگذارید و اجازه دهید او لذت خرید را تجربه کند. فروشنده بیحوصله و بداخلاق محکومبه شکست خواهد بود.
بودجه خانواده، عاملی تعیینکننده
ایرانیها در مقایسه با اروپاییها گزینههای زیادی برای سرگرمی ندارند. به همین دلیل آنها به خرید به چشم یک برنامه مفرح نگاه میکنند. حالا اگر مرکز خرید هم برای آنها برنامههایی مفرح در نظر بگیرد، بیتردید در جذب مشتری موفق خواهد شد. مرکز خرید کوروش و چهارسو ازجمله این مراکز مفرح هستند.
اما یک گزینه دیگر هم وجود دارد. بهجای آنکه تمام جمعه را برای پیدا کردن یک جفت کفش یا یک گوشی صرف کنیم، کالای خود را آنلاین بخریم و جمعه را به تفریحی بهتر مثل بازدید از موزه اختصاص دهیم.
اگر تمام پولی که دارم ۳۵۰ هزار تومان باشد و کفشی ۳۰۰ هزارتومانی بخواهم، خرید و تفریح را کنار هم قرار میدهم. کفش را از مرکز خرید میخرم و مابقی را برای آبمیوه و کرایه خرج میکنم. اما اگر ۶۰۰ هزار تومان داشته باشم، میتوانم کفش را آنلاین بخرم و زمان خود را به تفریحی دیگر اختصاص دهم.
پس برای جامعهای ثروتمند، خرید آنلاین به معنای خرید زمان آزاد است. اما برای مردمی که بودجه محدود دارند، هنوز بخش تفریحی مرکز خرید پابرجا میماند. طبقه متوسط در ایران چنین وضعیتی دارد. به همین دلیل مرکز خرید میتواند در کشور ما موفقتر باشد.
ریسکپذیری در فضای آنلاین
در بریتانیا اگر با حداقل دستمزد کار کنید در یک روز ۶۴ پوند میگیرید. با این پول میتوانید یک کفش خوب بخرید. اگر این کفش در ایران همان قیمت را داشته باشد، برای خرید آن با حداقل دستمزد باید ۱۷ روز کار کنید.
برای خرج کردن حقوق یک روز میتوانید ریسک کنید. اگر از کفش نو خوشتان نیاید آنقدر ناراحت نمیشوید. ولی خرج کردن نصف حقوق ماهانه کار سادهای نیست. به همین دلیل دلتان میخواهد کفش را از نزدیک ببینید، آن را امتحان کنید و با اطمینان کامل کالای موردنظر خود را بخرید.
میزان ریسکپذیری تنها به حداقل دستمزد بازنمیگردد. ریسکپذیر بودن یک فرهنگ است و میتوانیم بگوییم ایرانیها چندان اهل ریسک نیستند.
از طرف دیگر ما وقتی میخواهیم کفش آدیداس بخریم، مطمئن نیستیم که کفش اصل باشد. نمایندگی رسمی و قابلاعتماد وجود ندارد و گاهی حتی از خرید فیزیکی خود هم پشیمان میشویم و بعد از مدتی میفهمیم کالایی که خریدهایم تقلبی است. در این موقعیت نمیتوانیم موضوع را پیگیری قضایی کنیم. کپیرایت و اطمینان از اصل بودن، از شروط لازم برای خرید آنلاین است.
حداقل دستمزد، به خاطر یکمشت ریال
یک گوشی موبایل بهخصوص، در بازار ۴ میلیون و نیم است. یکی از سایتهای معروف همین گوشی را ۴ میلیون ۸۰۰ میفروشد. کسی که ماهی هشت میلیون درآمد داشته باشد، در یک روز ۲۶۶ هزار تومان پول درمیآورد. اگر او یک روز کامل کار نکند و به بازار برود، با خرید ارزان گوشی میتواند بیشتر از روز کاری خود سود کند. حقوق طبقه متوسط در ایران از این عدد کمتر است.
همین گوشی در بازار انگلستان ۸۶۹ پوند قیمت دارد. طبقه متوسط بیشتر از ۱۲۰ پوند در روز درآمد دارد. بعید است که چنین فردی در بازار همین گوشی را ۱۲۰ پوند ارزانتر پیدا کند. برای او پرداخت ۲۰ پوند بیشتر برای داشتن یک روز آزاد ارزنده است.
این که ما یک روز تمام برای پیدا کردن چند صدهزار تومان ارزانتر به بازار برویم یا نه، به مقدار دستمزد ما مربوط میشود. به این هزینه، هزینه فرصت میگوییم. یعنی فرصت داشتیم چقدر پول دربیاوریم و حالا این پول را نداریم؟ برای یک پزشک ۳۰۰ هزار تومان ارزانتر دلیل خوبی برای رفتن به بازار نیست. او در یک ساعت این پول را درمیآورد.
حداقل دستمزد در ایران روزی ۴۵ هزار تومان است. اگر فردی در یک روز بتواند ۴۵ هزار تومان ارزانتر خرید کند، گردش آن روز برایش ارزنده است.
نرخ بنزین، یک هیچ به نفع فروشگاه
وقتی خرید میکنیم تنها برای به دست آوردن یک کالا پول نمیپردازیم. برای جستجوهای اینترنتی پول برق و اینترنت میدهیم. برای رفتوآمد به بازار کرایه میپردازیم. پولی که میتوانستیم دربیاوریم و درنیاوردهایم هم بخشی از هزینه خرید کالا است که معمولا حساب نمیکنیم.
یک تفاوت اصلی ایران با کشورهای پیشرفته قیمت بنزین است. اگر ما برای خرید، ۱۰۰ کیلومتر رانندگی کنیم، حدود ۱۰ لیتر بنزین میسوزانیم که ۱۰ هزار تومان قیمت دارد. در بریتانیا این حجم بنزین ۱۲ پوند (حدودا ده برابر) میارزد.
بنزین ارزان در کنار درآمد کم باعث میشود که اتلاف وقت در بازار برای ما گران تمام نشود. درحالیکه برای یک انگلیسی خرید آنلاین تفاوت هزینه چشمگیری ایجاد میکند.
برای کمدرآمدترین افراد انگلیس، یک روز خرید، علاوه بر پول کالا ۷۸ پوند آب میخورد. (فقط کرایه و هزینه فرصت این روز) برای یک ایرانی یک روز خرید ۷ پوند هزینه نهان دارد. فرد بریتانیایی برای یک خرید عادی نمیتواند با رفتن به مراکز خرید ۷۸ پوند پول کمتر خرج کند. فرد ایرانی با رفتن به بازار میتواند خرید موردنیاز خود را ۷ پوند ارزانتر بخرد.
مشکلات اجرایی فروشگاه آنلاین
بهسختی میتوانیم ادعا کنیم که تمام مشکل فروشگاههای آنلاین به دلایل بنیادی فرهنگ، اجتماع و ریشههای اقتصادی مربوط است. فروشگاههای آنلاین هم در این مسیر مقصر هستند. نمیتوانیم بگوییم که فروشگاههای ایرانی بهاندازه ایبی، آمازون و علیبابا برای توسعه کسبوکار خود کوشش کردهاند.
برای مثال سیستم تحویل فروشگاههای ایرانی را در نظر بگیرید. وقتی آنلاین خرید میکنید، یک موتورسوار غیرحرفهای، آموزش ندیده و در مواردی عصبانی کالا را برای شما میآورد. این تنها بخش ملموس یک فروشگاه مجازی است که معمولا به بدترین شکل اجرا میشود.
در مقابل آمازون شرکایی دارد که در تحویل کالا حرفهای هستند. بعد از خرید اگر کالای خود را دوست نداشته باشید بهسادگی میتوانید آن را پس دهید و پول خود را بهطور کامل دریافت کنید، اما در ایران…
بههرحال فروشگاههای آنلاین طرفدار خود را دارند و هنوز هم میشود روی این کسبوکار حساب کرد. شاید هنوز باشند کسانی که دوست داشته باشند با خرید آنلاین، آخر هفته خود را برای سرگرمیهایی بهتر نگهدارند.
جمعبندی
تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باعث میشود که مرکز خرید در ایران مثل کشورهای پیشرفته روبهمرگ نرود. یعنی نمیتوانیم بگوییم چون این صنعت در دنیا روبهمرگ است پس سرمایهگذاری در ایران قطعا با شکست مواجه خواهد شد.
از طرف دیگر در ایران فرصت تجاری در کسبوکار آنلاین بهطور کامل استفادهنشده است. شرکتهای مختلف میتوانند در این زمینه هم سرمایهگذاری کنند. هرچند توسعه کسبوکار به بهبود زیرساختهای لجستیک، ابزارهای ارتباطاتی و نظام مالی نیاز دارد.