چرا بعضی تیمها در همکاری با هم موفق هستند و برخی نه؟ در کتاب «رهبران آخر از همه غذا میخورند» نوشته سایمون سینک، از ویژگیهایی که یک مدیر باید داشته باشد گفته شده و در کنار صحبت از فرهنگسازی از ایجاد سروتونین و دوپامین در کارمندان سخن به میان آمده است.
چطور یک شرکت میتواند نامش را در جهان ماندگار کند یا یک شرکت هر روز با کارمندانش درگیر است؟ رهبر یا مدیر شرکت است که میزان موفقیت آن شرکت را تعیین میکند. رهبران و مدیران فرهنگ سازمان مربوطه را میسازند و فرهنگ به کارمندان میگوید که صبح با اشتیاق سرکار بیایند یا هر روز بابت کاری که دارند، غر بزنند.
هنگامی که دریانوردان در شب اردو میزنند، اولین گروهی که غذا میخورند سربازان رده پایین هستند. بعد مقامات ارشد شروع به خوردن غذا میکنند و در نهایت رهبران آخرین گروهی هستند که غذا میخورند. اگر غذا به اندازه کافی وجود نداشته باشد، این رهبران هستند که چیزی برای خوردن گیرشان نمیآید نه سربازان رده پایین.
این نمونهای عالی از رهبری واقعی است. هدف رهبران واقعی این نیست که با تحمیل هزینه به دیگران، جیب خود را پر کنند. آنها افرادشان را همچون منابعی که میتوان در زمانهای مناسب از آنها استفاده کرد و در مواقع دشوار کنارشان گذاشت، نگاه نمیکنند. همچنین آنها نیازهای خود را بر نیازهای افراد دیگر مقدم نمیدانند. رهبران بزرگ مراقب افرادی که زیر نظرشان کار میکنند هستند و رفاه افرادشان را به هر چیز دیگری مقدم میدانند.
به بیان عملی، رهبران بزرگ یک حلقه ایمنی حول افرادی که رهبری میکنند ایجاد میکنند. در محیطی که پر از خطرات واقعی است، هنر رهبری این است که روشهایی برای گسترش این حلقه ایمنی پیدا کرده و این کار را بارها و بارها تکرار کند.
قدرت و تداوم یک شرکت به خاطر محصولات یا خدماتی که ارائه میکند نیست، بلکه نتیجه اتحادی است که میان افرادش برقرار شده. هر یک از افراد شرکت نقشی در حفاظت از حلقه ایمنی بازی کرده و این وظیفه رهبر است که مطمئن شود افراد وظیفهشان را به خوبی انجام میدهند. این افراد نابغه نیستند که با قرار گرفتن در راس شرکت و مشخص کردن مسیر، باعث سر برآوردن افراد فوقالعاده میشوند، بلکه این افراد فوقالعاده هستند که با انجام درست کارهایشان باعث میشوند افرادی که در راس قرار دارند نابغه به نظر برسند. میکروکتاب «رهبران آخر از همه غذا میخورند» (Leaders Eat Last)، یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و نامزد بهترین کتاب در گودریدز 2014 بوده است.
سایمون سینک، به معنای واقعی یک فرد مثبت و خوشبین است. او هر روز در توئیترش مطالب الهامبخش به اشتراک میگذارد. سایمون کارش را به عنوان بازاریاب در آژانسهای تبلیغاتی در دوران دانشجویی شروع کرد و بعد از فارغالتحصیلی شرکت خودش را راهاندازی کرد. او سخنران انگیزشی در اجلاس رهبران سازمان ملل متحد بوده و یکی از بهترین سخنرانان رویداد تد است که تئوری دایره طلایی را ارائه کرده است. او پنج کتاب نوشته که دو مورد آنها از پرفروشترینهای نیویورک تایمز بوده است.
جهانی را تصور کنید که در آن تقریباً همه با انگیزۀ سر کار رفتن از خواب بیدار میشوند، زمانی که در محل کار حضور دارند احساس امنیت و ارزشمندی میکنند و بعد با احساس کامیابی به خانه بازمیگردند. «رهبران آخر غذا میخورند» برای آن دسته از رهبران و سازمانهایی نوشته شده است که خود را به ایجاد محیطهایی متعهد میدانند که در آنها مردم بهطور طبیعی با هم برای انجام کارهای چشمگیر همکاری میکنند.
هیچ سازمانی در خلال بحران، خود به خود مدیریت نمیشود؛ همیشه بحران موجود را رهبر برطرف کرده است. موفقیت یا شکست سازمان به کمالات و فضیلتهای رهبری بستگی دارد نه به فراست و تیزهوشی.
سایمون سینک در کتاب «رهبران آخر غذا می خورند» اینگونه بیان میکند که رهبری یک مدرک نیست، بلکه یک مسئولیت است که باید به بهترین شکل انجام شود و مشکل از همین جا آغاز میشود. رهبری کردن به کار زیادی احتیاج دارد و زمان و انرژی زیادی میبرد. نتایج آن به آسانی قابل ارزیابی و بلافاصله قابل مشاهده نیست.
رهبری عبارت است از تعهد دائم به بشریت. مدیرانی که پا به عرصه میگذارند و تحولات بزرگی در سازمانها ایجاد میکنند بیش از هر چیزی سعی میکنند آنچه که موجود است را بهبود بخشند. آنها معمولاً تغییرات اندکی اعمال میکنند، بخشهایی که به خوبی کار میکنند را حفظ و آنهایی را که کارایی لازم را ندارند، کنار میگذارند.
انجام این کارها در بلندمدت باعث ایجاد نیروی محرکه خوبی در سازمان میشود که در نهایت با تحولات مثبتی همراه است و رشد خوبی برای شرکت به همراه میآورد.